نقد نمایش ننه مده آ
بیشک یکی ازغافلگیریهای سی وهشتمین فستیوال نمایش زنده فجر را میتوان اجرای «ننه مدهآ» از فسا دانست . نمایشی نابهنگام که گویی عملکرد داراست سرگذشت مشترک زنان سرکوبشده عالم را توشه دیگر با فرمی نو قصه نماید . یوسف شکوهی در جایگاه مولف و آژمان بیژنینسب در موضع کارگردان , با تلفیق هم اکنون وهوای ایلیاتی زیستجهان عشایر قشقایی با اثرها دورانسازی زیرا «مدهآ» و «ننه دلاور» , بر این نکته تاکید دارا هستند که چهطور سرکوب و سلطه بر روح و جسم زنان , در اعصار متعدد مورخ بازتولید شده و زندگیهایی را به نابودی داده است . چه بسا اسم «ننه مدهآ» نیز ترکیبی است هوشمندانه از آخر و عاقبت تکرار شونده مدهآی «اورپید» با ننه دلاور«برشت» است که اینجا با همت یک زن ایلیاتی , به میانجی تن , ابلاغ و ژستهایش اجرایی می گردد . زمانی در انتهای داستان چهل و پنج دقیقهای نمایش , ننه دلاور بر این نکته اشاره میکند که روزگاری در یک کدام از دانشسراهای سرزمین , یادگرفتن نمایش زنده چشم و همت کرده تا برشت و اورپید را اجرا نماید , چرایی کنارهم قرار به چنگ آوردن فیگورهای اصلی زنان مورخ نمایش زنده صریح میگردد . ننه دلاور نمایش که گویی زنی است ایلیاتی , مدتی است با حکمی ناعادلانه در بند است و در چادری تنگ دوران می گذراند و صرفا هنگام عزیمت دستهجمعی هم محلی ایل , قابلیت و امکان آن را مییابد که با دخترانش توشه دیگر تخیل ورزد و نمایش بازی نماید . نقشها را بازیگرانی زیرا فرهاد فقط , محمدحسین رجبیان , میثم جعفری کوچکی و آژمان بیژنینسب ایفا می کنند . اجرا با تکنیک زنپوشی , این قابلیت و امکان را مهیا میکند که از محدودیتهای بازنمایی سوژه زنانه تا حدی گذر کرده و با ژستهایی اغراق شده , شیوه اجرایی غربی و اهل ایران را تلفیق کرده و فضایی مفرح و تماشایی رفتار نماید . به این ترتیب اجرا با نوعی التقاطگرایی , باز به هر دو فرهنگ و تمدن شرق و غرب عالم , به انقیاد هیچ کدام درنیامده و وامدار هر دو است . «ننه مدهآ» تجسم جامعی است از این پاراگراف که «برای جهانی شدن , ابتدا می بایست محلی بود . » مجموعه بازی زنده «اَلا , تکان , باخ» از یک چشمانداز محلی , با کنارهم قرار دادن زمانهایی که با یکدیگر ناهمزمان میباشند , بیانی جهانگرا یافته که انسانی , رادیکال و از قضا سیاسی است . یعنی ماجرا به انقیاد کشیدهشدن سوژه زنانه از روش نظم نمادین و ساختارهای محافظت نظم مو جود .
از نکات قابل اعتنای اجرا , پباده سازی صحنه نمایش است . خیمهای که بنابر ادعای مجموعه اجرایی , همه پارچههای که برای برپاییاش تدارک چشم شده , از مال خرقه زنان عشایر است و دوخت و دوز آن دو سال زمان برده است . این ولی از بختیاری ماست که اتصال یک اجرا با زیست هر روزه مردم یک ناحیه را این چنین بازدید کنیم و به تماشای اجرایی که در یک چادر چشمنواز از پارچههای محلی زنان عشایر بر پا شده , بنشینیم . با آنکه تالار حساس مولوی , پذیرای این چادر رنگارنگ و قشنگ بود , ولی خوب تر می شد کهاین اجرا در دل درختان به نمایش درآید و آن پناه بردن به متانت چادر و فعلا بودن معاش در آن , با تمام وجود تجربه شود . ولی با تمام این مساله , تماشای «ننه مدهآ» در دل یک چادر , رویکردی است مرکززدا که قابلیت مواجهه با لهجهها و قومیتها را آماده کرده و پتانسیل زیاد بی نیاز و کیفورکننده سنتهای نمایشی اقوام گوناگون مرزو بوم را گوشزد مینماید . اما تیم اجرایی , خویش را به همگی در فرهنگ وتمدن محلی محدود نکرده و در اتصال با ارثیه جهانی بازی زنده , چشماندازی جدید و جهانشمول باز است . همینطور اجرا در پباده سازی صحنه و استعمال از شی ءها و ادوات , بر دستور محلی تاکید دارااست و چندان خبری از وسایل معاش امروزی شهری نیست . فیالمثل برای رفع تشنگی , بازیگران از یک کوزه سفالی استعمال مینمایند که هنگام اجرای دوم و در ظلمات و ردوبدل صحنه , با ضربه اجباری یکیاز بازیگران , آن کوزه شکسته می شود . این قضیه در ظاهر حاشیهای بهاین نکته حائض اهمیت اشاره دارااست که درحالتی که چادر در کویر برپا شده بود , بالطبع کوزه نیز بر خاک کویر گذاشته شده و هنگام واژگونی نمیشکست .
در غایت اجرایی نظیر «ننه مدهآ» را میتوان رویتپذیر کردن آن فرهنگی دانست کهاین روز ها چندان قابلیت و امکان نمییابد در شهرهای بزرگ نمایان شود . یک سنت ریشهدار فرهنگی که واجد مورخ بی نیاز است و یادآور مردم در حالا کوچ که بنابر ضرورت شیوههای نمایشی خویش را تولید و قصههایشان را به میانجی نمایش , داستان مینمایند . نمایش زنده اقلیمی با یک شیوه انسانشناسانه , بیشتراز این می تواند به